هنوز خانواده هایی هستند که از رسم و رسومات چند دهه قبل پیروی می کنند ...
شاید به پررنگی سالهای پیش نباشه ، ولی هنوز پابرجاست و در اکثر شهرها یا می بینیم یا از کسی نقل قول می شه ...
رمان « زندان دل » در مورد دختریست به نام مهری ، که درگیر این نوع از رسمهاست ...
اما او یک برادر و حامی بزرگی به نام مهرداد داره ، مهرداد از این سنت بیزاره و به خواهرش کمک می کنه تا به هدفش برسه
اما آیا مهری می تونه همیشه زیر چتر حمایت برادرش باشه یا ... ؟