ایران در آستانهی انقلاب مشروطه جامعهای کشاورزی بود. نیمی از ایرانیان در مناطق روستایی میزیستند و اقتصاد کشور وابسته به محصولاتی بود که آنان تولید میکردند. در چنین جامعهای جنبش مشروطهخواهی برخاست که پدیدهای شهری بود. مورخان مشروطه نیز بهطور معمول از رویدادهای شهر سخن میگویند. اما گزارشهای پراکنده این را نشان میدهند که روستاهای ایران در سالهای پرخروش انقلاب خاموش نبودند. پژوهش حاضر به کندوکاو در جامعهی روستایی ایران همزمان با انقلاب مشروطیت میپردازد و میکوشد به چند موضوع بپردازد:
زمینههای نارضایتی روستاییان چگونه فراهم آمده بود؟ آنان چه خواستههایی داشتند؟ درخواستهای خود را از چه راههایی بیان میکردند؟ کدام شیوهی مبارزه را به کار میبستند؟ نهادهای دولتی و ملی مسئلهی ارضی را چگونه میدیدند؟مشروطهخواهان چه راه حلهایی برای این مسئلهی اجتماعی پیشنهاد میکردند؟ و همهی اینها چه تأثیری بر روند انقلاب میگذاشتند؟