د اما... در حرف زدن چنان ناتوان است که حتی اسمش را هم نمی تواند بدون لکنت بگوید! بنابراین وقتی برای یک ماه مسئولیت روزنامه فروشی دوستش را برعهده گرفت، برایش مثل روز روشن بود که در ارتباط با مشتری به دردسر می افتد. ولی در خواب هم نمی دید که همان تجربه ی پردردسر، زندگی اش را آنقدر دگرگون کند!