انگار در درون من دو زن هست: یک زن مسن و آرام که رؤیای زندگی در اتاقی دربسته را میبیند با مبلمانی قدیمی، زندگیای تماماً وقف انجام وظیفه، و یک زن خیلی جوان که جانش به لب رسیده، علیه خودش و دیگران طغیان کرده و دلش میخواهد وسط بلبشوی دنیا گم بشود و سرمست باشد و خودش را بسپارد دست ناشناختهها.