گرگ هفلی افتاده است روی دور باخت. رولی جفرسون او را رها کرده است و پیدا کردن دوست جدید در دوره راهنمایی کار چندان راحتی نیست.
گرگ برای اینکه اوضاع را تغییر بدهد، تصمیم میگیرد انتخابهایش را به دست شانس و اقبال بسپارد.
آیا اوضاع به نفع گرگ تغییر میکند یا زندگیاش محکوم به همین وضع است؟