این به مثابه خلاصهای درخشان از دیدگاههای مربوط به فرهنگ از منظر روانکاوی است که او از آغاز قرن حاضر در حال توسعه آن بود. این نظریه هم شاهد و هم ادای احترام به نظریه متأخر ذهن است - نظریه به اصطلاح ساختاری، با تأکید بر پرخاشگری، در واقع انگیزه مرگ، به عنوان دشمن بی رحم اروس.
تمدن و نارضایتیهای آن یکی از آخرین کتابهای فروید است که در دهه قبل از مرگش نوشته شد و اولین بار در سال 1929 به زبان آلمانی منتشر شد. او در آن دیدگاههای خود را در مورد مسئله گسترده جایگاه انسان در جهان بیان میکند، مکانی که فروید در آن تعریف میکند. شرایط تضاد بی وقفه بین تلاش فرد برای آزادی و تقاضای جامعه برای انطباق.
مضمون فروید این است که آنچه برای تمدن مفید است لزوماً برای انسان کار نمی کند. انسان ذاتاً پرخاشگر و خودخواه به دنبال ارضای خود است. اما فرهنگ، انگیزه های غریزی او را مهار می کند. نتیجه یک احساس گناه فراگیر و آشناست.