«کار همیشگی من نه چوگان بازی که فرهنگ و ادبیات است و زیبنده آن می بود که میان کار و ورزش پیوندی مییافتم تا از هر دو سو بهره مند شوم. خوشبختانه فرهنگ فارسی و عربی از اسب و سوارکاری و چوگان آکنده است، هرچند که زمینه های آن هنوز دست نخورده باقی مانده است. نخستین موضوعی که نظر مرا به خود جلب کرد آن بود که میدیدم اصطلاحات رایج میان سوارکاران با ترکی است یا عربی بافرنگی، و کلمات فارسی در آنها سخت اندک است، حال آنکه در زبان فارسی کهن انبوهی کلمه ی زیبای خوش آهنگ می توان یافت که بر اسب و ویژگی ها و اندام ها و رفتارهای گوناگون و ابزارهای وابسته به آن دلالت دارد. اما هیچ یک از دانشمندان ما به طور جدی در پی یافتن معانی دقیق آنها بر نیامده اند و کلمات را در کتابهایی چون نوروزنامه و آداب الحرب مبهم و نامفهوم رها کرده اند. من خود کوشیدم طی چند مقاله چندین کلمه را شناسایی و معنی یابی کنم، به این امید که پژوهشگران دیگری در این زمینهی بکر و دست نخورده به کار ادامه دهند...