باور به جهان عادل ، تلاشی است برای خلاصهکردن راههای – و شاید یگانه راه – کنار آمدن افراد با تجربیاتشان و دریافتن معنای آنها در یک عبارت. به باور ما هیچچیز در جهان اتفاقی نیست، وقایع براساس الگویی رخ میدهند که نهتنها حس نظم و قابل پیشبینی بودن را انتقال میدهد، بلکه حالت متقاعدکنندهی متناسب بودنِ مُستَتر در این قضاوت رایج را که «بله، دقیقا باید همینطور بشود که شده است» القا میکند.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد چرا انسانها دربارهی محیط خود به این باور میرسند که وقایع به عللی پذیرفتنی و قابل درک رخ میدهند. شاید یکی از دلایل بهسادگی این باشد که چنین نگرشی نسبت به واقعیت، بازتابی است مستقیم از چگونگی ساختار ذهن انسان و محیط او. عناصر تغییرناپذیر و الگوهای موجود در محیط، به شکلی نمادین در ذهن، تصور، بازنمایی و ذخیره میشوند.
شک نیست که این دیدگاه تا حدی دارای اعتبار است و اگر به دلیل وجود حس «مناسب بودن» یا همان عنصرِ عاطفی جاری در تجربیات بشر نبود، چه بسا کفایت نیز میکرد. افراد عواطف و احساسات گوناگونی دارند که بهطور خاص در انتظاراتشان از جهان، مشهود است: امید، ترس، سرخوردگی، یاس، شگفتی، اعتماد، باور، ناامیدی، پیشبینی و بهطور حتم تشخیص درست و غلط، خوبی، بدی، تعهد، انصاف، شایستگی، استحقاق و عدالت.