اعتراف، داستان مردی است که بی گناه به زندان می افتد و در شرف اعدام شدن است، درحالی که مجرم واقعی در بیرون زندان، آزاد است. چهار روز مانده به اعدام مرد بی گناه، مجرم واقعی که دچار تومور مغزی لاعلاجی است، برای نخستین بار در زندگی مصیبت بارش، تصمیم می گیرد تا کاری درست انجام دهد و چون تنها او می تواند مرد بی گناه را نجات دهد، به جرم خود اعتراف می کند. با این حال چطور فردی مجرم، وکلا، قضات و سیاستمداران را متقاعد کند که آن ها در شرف اعدام فردی بی گناهند؟