«از خط تا مثلث تعارض» بر محور احساسات، اضطراب از تجربۀ آنها، و دفاع از خود در برابر این احساسات میچرخد: واکنشهای ذهنی و رفتاری در جهت گریز از واقعیت احساسی درونی و رویدادِ بیرونیِ مولد این احساس.
دفاع در مفاهیم روانکاوی شیوۀ تحریف و گریز از واقعیت و احساسات است که مبنای رنج و زجر آدمی، مولد مشکلات ارتباطی، و بازدارندۀ مواجهۀ خردمندانه با دردهای زندگی است. بنابراین، کتاب حاضر درک جامعی از مفهوم مثلث تعارض و پیشزمینههای آن فراهم مینماید.
قسمتی از کتاب:
نظریههای روانکاوی در تاریخ روانشناسی مدرن از جاذبه و دافعۀ بالایی برخوردارند. آنانکه در تکاپوی رویکردی عمیق به ذهن انسان هستند، این الگوی تفحص، درمان، و پژوهش را جذاب مییابند. اما آنانی که دقت و عینیت را ارج مینهند، نگاهی انتقادی به این دسته از نظریات دارند. هر روز بر تعداد روانشناسانی که نظریههای روانکاوی را الهامبخش نقد و نظر خود قرار میدهند، افزوده میشود. این سوگیری در پاسخ به انحصارگرایی، جزماندیشی، و بیگانگی روانکاوان با روششناسی علمی بود. بدیهی است که روانشناسی علمی نهتنها پذیرای چنین روش و منشی نبود، بلکه به دلیل ادعاهای واهی و میل ناهشیار برخی از پیروان این رویکرد به فرقهگرایی، در عین تظاهر به علمی بودن، ناگزیر از برملا ساختن ماهیت شبه علمی روانکاوی و روانکاوان شد. همین نقدهای بُرندۀ روانشناسان بود که سبب شد گروه اندکی، عمدتاً در اروپا، در صدد برآیند تا روانکاوی را به یک علم و رشتۀ مستقل از روانشناسی بدل کنند، اما چنین تلاشی راه به جایی نبرد و روانکاوی و روانکاوان را حاشیهنشینتر کرد. بدیهی است که یک نظریه و رویکرد را نمیتوان بهعنوان رشتهای علمی در نظر گرفت زیرا یک علم به تبع موضوع و روش است که تمایز مییابد و صِرف چند ابداع فنیِ روششناختی در مطالعۀ ذهن انسان، آن هم با توجه به کثرت روششناختی ذاتی علم روانشناسی، مبنای تأسیس یک رشته علمی نخواهد شد. روانکاو شدن بدون تسلط بر بنیانهای علم روانشناسی ناممکن است و جالب اینجاست که فروید بهعنوان بنیانگذار روانکاوی، خود آن را بخشی از روانشناسی قلمداد کرده است.