این اثر حماسه وار مارکوزه درباره رهایی که در اوج دوره مک کارتیسم در دهه 1950 نوشته شد خطوط کلی بینش او را از یک تمدن آزاد و نا_سرکوبگر طی دوره ای تاریخی ترسیم می کند که مشخصه آن سر کوب اجتماعی و یورش به تقکر رادیکال است. پافشاری او بر آزادی بازی عشق و اروس خصیصه های ضد فرهنگ دهه شصت را پیش بینی می کند دهه ای که به نوبه خود از او یک پیش قراول تفکر رادیکال ساخت. افزون بر آن این نوشته نقدی به غایت رایدکال از تمدن معاصر به دست می دهد که مارکوزه را محبوب چپ جدید و یکی از متفکران تاثیر گذار زمانه خود کرد.