آشنایی با فیلسوفان مجموعهای از زندگینامههای فیلسوفان مشهـور است که بـرای گشـودن بـاب آشنـایی بـا اندیشـهها و دیدگاههای آنان مدخـل مناسب و مغتنمی بهنظر میرسد. در هر کتـاب گـذشتـه از ارائـهی اطلاعـات زندگینامـهای، افـکـار هر فیلسوف در رابطه با تاریخ فلسفـه بهطـور کلی و نیز در رابطه با جریانها و تحولات فکری و اجتماعی و فرهنگی عصـر او بازگو میشود و بدون ورود به جزئیات نظریات و عقاید او، مهـمترین نکتههای آنها بـا بـیـانـی سـاده و روشـن و در عین حال موثق و سنجـیـده بیان مـیشود. اساس کار در این کتـابها سادگی و اختصار بوده اسـت تـا جـوانـان و نـیـز هـمـهی خـوانـنـدگان علاقهمندی که از پیش مطالعات فلسفی زیادی نداشتهاند بتوانند به آسانـی از آنهـا بـهـره بگیرند و چه بسا همین صفحات اندک انگیزهی پیجویی بیشتـر و دنبال کردن مطالعـه و پژوهـش در این زمینه شود.
گوتفریت ویلهلم لایبنیتس (۱ ژوئیه ۱۶۴۶ [O.S. ۲۱ ژوئن] – ۱۴ نوامبر ۱۷۱۶)، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، فیزیکدان، حقوقدان، تاریخدان و دیپلمات آلمانی بود که نقش بهسزایی در سیاست اروپای زمان خود بازی کرد. او بنیانگذار دستگاه اعداد دودویی است. همچنین او بنیانگذار محاسبات دیفرانسیل و انتگرال که در کنار معادلات دیفرانسیل زمینهٔ بسیاری از پیشرفتهای بشر شدند است. بر سر این که او یا نیوتن مبدع علم حسابان بودهاند، اختلاف نظر به وجود آمد و از آنجا که کمیتهٔ بررسی این اختلافنظر از دوستان نیوتن بودند، نیوتن پیروز این محکمه شد و بیشتر کشفیات به نام او ثبت شد. اما درنهایت نمادهایی که امروزه بهطور گسترده استفاده میشوند.
او از بزرگترین فیلسوفان تاریخ فلسفه و در شمار خِردگرایان پیرو رنه دکارت است. منطق نزد او، که «میاندیشم» دکارت را بسیار مهم میداند، بسیار ارجمند است و در فلسفهاش جایگاه و اثری چشمگیر و هویدا دارد.
در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبیاند در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار میورزید.
اگرچه لایبنیتز مورخ حرفهای نبود، اما بهسبب حضورش در دربار شاهگزین هانوفر مأمور تألیف تاریخ خاندان برونسویک شد، تألیفی که تا پایان عمرش ادامه داشت.
در روزگاری که عثمانیان وین را محاصره کرده بودند و شاهگزینان آلمانی امپراتوری مقدس روم سخت در جنگ با سپاهیان عثمانی بودند، لایبنیتس سخت پیگیر آشتی برقرار کردن میان دولتهای مسیحی اروپا بود و برای تشویق فرمانروایان این دولتها به اختلافات را کنارگذاشتن، با بسیاری از ایشان، از جمله پتر یکم تزار روسیه و لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه نامهنگاری میکرد.
لایبنیتس اهل وسعت نظر بود و میکوشید تمام مسالک و معتقدات بشری را باهم سازش دهد و با این که هواخواه دکارت بود، از او کورکورانه پیروی نمیکرد و میگفت: «فلسفه دکارت بهمنزله دهلیز حقیقت است، از آن باید وارد شد اما نباید آنجا متوقف ماند.» با این که لایبنیتس تألیفات فراوانی داشت، کتابهای اندکی از او بهجا مانده است؛ یکی به نام شعور انسان و دیگری به نام خداجویی و هر دو این کتابها به زبان فرانسوی نوشته شده است.
لایبنیتس همچنین در ۱۶۸۴ مجله نامه دانشوران را در لایپزیگ و در ۱۷۰۰ انجمن دانشهای برلین را بنیاد گذاشت و خودش نخستین رئیس آن شد، که بعدها به فرهنگستان پروس آوازه یافت.