آشنایی با نویسندگان مجموعهای است برای آگاهی از اندیشه و زندگـی نویسنـدگان برجستـه، و تـأثیـری که آنهـا بر جهـان فرهنگ و ادب و چـالـش آدمی بـرای درک جایگاه خـود در جهان هستی گذاشتند. هر کتاب در کنار اطلاعات زندگینامهای، افکار و عقاید نویسنـده را بهویژه در مواجهه با جریانها و تحولات ادبی و فرهنگی عصرش بازگـو و نکتههـای اصلـی اندیشـهی او را از زبان خود او بیان میکنـد. مؤلـف به تحلیل روحیات و شخصیت نویسنـدگان توجهی خـاص دارد و از همیـن رو است که خواننده در پایان کتاب احسـاس میکند نویسندهی مطرحشده برای او نه فقط یک نام مشهور که شخصیتی آشنا است.
فیودور میخایلوویچ داستایفسکی یا فیودور میخایلوویچ دوستویِوسکی؛ زادهٔ ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ – درگذشتهٔ ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱)، نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. داستایفسکی عمق و فراز جامعهٔ روسیه را تجربه کرد. شخصیتهای او در همهٔ رمانهایش با مشکلات روانشناسانه و عاطفی درگیر هستند اما مهمتر آنکه کتابهایش از آموزههای ایدئولوژیک زمان خود الهام میگرفتند. رمانهای مشهور او جنایت و مکافات (۱۸۶۶)، ابله (۱۸۶۹)، جنزدگان (۱۸۷۲) و برادران کارامازوف (۱۸۸۰) هستند.
خانوادهٔ داستایفسکی آبونمان مجلهٔ مشهوری بود که باعث شد تا او از کودکی در جریان ادبیات معاصر روسی و غیرروسی قرار گیرند. داستایفسکی ابتدا در بهترین مدرسهٔ خصوصی مسکو تحصیل کرد. پس از مرگ مادرش، مجبور به ترک مدرسهٔ شبانهروزی شد و به دانشگاه فنی و مهندسی نظامی اعزام شد. ترجمههای او در سال ۱۸۴۳، مانند اوژنی گرانده بالزاک چندان موفق نبودند. اولین رمان او بیچارگان بود که مورد استقبال منتقد مشهور آن زمان بلینسکی قرار گرفت. داستایفسکی به گروهی مخفی تعلق داشت هدفشان انقلاب علیه سرفداری بود. اعضای آن همراه با گروه بحث حلقه پتراشفسکی (که به دنبال راههای انقلابی نبود) بازداشت شدند.
با این بازداشت داستایفسکی وارد دنیای جدیدی شد و آنچه را قبلا صرفاً در رمانها خوانده بود، از نزدیک تجربه کرد. تاثیر این دوره، پس از بازگشت او به جامعه و تلاش برای دوباره پیدا کردن خود در جایگاه نویسنده، در آثارش بروز یافت. پس از بازگشت از تبعید دهساله در سیبری با نوشتن یادداشتهای زیرزمینی مسیر تازهای را در پیش گرفت که در مرکز ایدئولوژیک آخرین رمان او (مفتش اعظم) به اوج خود میرسد.
سالهای آخر عمر او، همزمان با قتل و آشوب در روسیه بود. در این میان، داستایفسکی و تورگنیف نماد دو رویکرد به این فضا بودند. داستایفسکی را (در کنار نیچه) میتوان نقطه اوج سنت رمانتیک در نظر گرفت.