یادتان باشد بچهها هم حریم خصوصی دارند. احترام به این حریم از طرف بزرگترها همین عمل را در آنها نهادینه میکند
رابینا به اولین جشن تولد عمرش دعوتشده. او خیلی دوست دارد زودتر به این جشن تولد برود. آنجا، حتما به او و دوستانش خیلی خوش میگذرد.
اما از همان آغاز مشکلی سر راهش سبز میشود. خواهرش سانا هم میخواهد با او برود. مادر هم به این کار اصرار دارد. سرانجام با اصرار سانا مجبور میشود او را همراه خودش ببرد. در جشن تولد، او تنها کسی است که خواهر کوچکش را آورده و میداند از این به بعد بچهها او را به هیچ جشن تولدی دعوت نمیکنند.
در این داستان یک آبنبات چوبی قرمز بزرگ محور قصه است. آبنباتی که فقط برای خوردن نیست. نمادی از شیرینی و لذت زندگی است. گاهی وقتها فکر میکنیم اگر آبنباتمان را از دست بدهیم همهچیز نابود میشود.