روزها می‌گذشتند. کنار رودخانه شن‌ها ظاهر شده بودند و کشتی پروگرِس مانور می‌داد تا رویشان ننشیند. روزنامۀ دْوینا در قاب سیاهی خبر مرگ زودهنگام معلم خوشنویسی را چاپ کرده بود

با نه گفتن به اکثر چیزهای زندگی، زمان و توان کافی داریم تا به آنچه واقعا مشتاقش هستیم از ته دل بله بگوییم....

داستان «پیمان‌شکن» در جزیره بلپورت، در سواحل مین می‌گذرد. ابیگیل، قهرمان داستان، درحال آماده‌ شدن برای مراسم ازدواج خود با مردی به نام بروس لم است

روفن در این داستان نظام و دولتمردانی را به باد انتقاد می‌گیرد که بهترین تشویق‌ها و تمجیدها و نشان‌های خود را برای کسانی کنار گذاشته‌اند

یکدندگی بولبا حدومرزی نداشت...

فرض می‌کنیم که شما در این زمان جایی در جنوب زندگی‌تان هستید. باید منتظر یک ظهر ژوئیه بمانید وقتی گرما تحمل ناپذیر می‌شود.