ویکی تقریباً از همهچیز میترسد
از زنبورها، هیولاها، انباریها، رعدوبرق،
سگها، عنکبوتها، بلندیها و ...
اما از یک چیزی بیشتر از همه میترسد...
تاریکی!
در سفر شبانهی ویکی با او همراه شو تا با بزرگترین ترسش روبهرو شود و بفهمد که تاریکی چقدر مهربان و دوستداشتنی است