سلام بچهها اسم من والیه و قبل از این که سفرم شروع بشه از ماهیهای کوچولوی پر سر و صدا بدم میاومد،
اما حالا که از مسافرت برگشتم خیلی دوستشون دارم! اگه دنبال دلیلش میگردید باید با من همسفر بشید!
والی توی یک دریای سرد و تاریک زندگی میکرد. دور و بر او پر بود از ماهیهای ریز و کوچکی که از صبح تا عصر مشغول بازی بودند.
آنها وقتی میخواستند قایمباشک بازی کنند به والی میگفتند: بگو آ آ آ آ آ آ… بعد هم زود میرفتند توی دهان او قایم میشدند