تک تک آدمها را دوست می داشتم، اما هیچگاه به حضور در جمع آنان اشتیاق چندانی نداشتم. هیچگاه در نظر اول از کسی خوشم نیامده است؛ گمان نمی کنم هرگز در کوپه قطار با کسی که نمی شناختم حرف زده باشم.

با این همه بازیگر می داند آنچه او باید انجام دهد، گرچه ممکن است ظاهر روشن باشد، اما آسان نیست

با شنیدن نام «پرفورمنس» ناخودآگاه به سمت دیکشنری می‌روید و در میان انبوهی از واژگان، درپی معادل فارسی‌اش می‌گردید. یک واژه خودنمایی می‌کند: «اجرا».

مجموعه گفت‌ و گوهای اسماعیل میهن‌ دوست با اصغر فرهادی...

زمان وجود دارد تا همه اتفاقات به یکباره اتفاق نیفتد

روستا رو دوست داشت و علاقه مند بود از بالای تپه به برگ ریزی درخت های پاییزی نگاه کنه