مكان های تولدمان به ما برميگردند. خودشان را پشت ميگرن، درد معده و بيخوابي مخفي ميكنند؛ در بيدارشدنهاي گاهبهگاه شبانهمان، كورمال كورمال دنبال چراغخواب گشتنهايمان و در اينكه مطمئنيم هرچه ساختهايم آن شب نابود ميشود، نهفتهاند. ما براي مكانهاي تولدمان، غريبه ميشويم. ما را نميشناسند اما ما هميشه ميشناسيمشان. آنها جوهره وجودمان هستند. در ما پرورش يافتهاند...