Close
(0) سبد خرید شما
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
دسته بندی ها
    Filters
    امکانات
    جستجو

    کتاب هستی

    1٬900٬000 ریال
    «هستی» دختر 12 ساله و پرشر و شوری است. او عاشق ژیمناستیک و فوتبال است و از عروسک و کارهای دخترانه بیزار است. روزی بر اثر جنب‌وجوش فراوان دستش می‌شکند و پدر که در دریا روی نفتکش کار می‌کند، از اینکه نتوانسته به سر کار برود و مجبور است هستی را به بیمارستان ببرد خشمگین است؛ اما به زودی خبر بمباران شدن نفتکش و آتش گرفتن آن را می‌شنود و پدر و اهالی خانواده شکستن دست هستی را سبب خیر دانسته و به او افتخار می‌کنند...
    وضعیت موجودی: موجود
    تاریخ تحویل: 3 تا 5 روز

    دستم شکسته بود. دست شکسته‌ام توی گچ بود و از گردنم آویزان. تازه، درد هم می‌کرد. ولی جرئت جیک زدن نداشتم از ترس بابا. بابا هم جیک نمی‌زد، به جایش غلغل می‌کرد. عینهو دیگ آب جوشی که آبش از کناره‌های درش بزند بیرون، جیزجیز جوش می‌زد و راه می‌‎رفت. آن‌قدر عصبانی بود که اگر تمام نخلستان‌های آبادان و خرمشهر را هم به نامش می‌کردی، خوشحال نمی‌شد. حتی اگر تمام کشتی‌ها و لنج‌های بندر را می‌دادی، یا حتی ...
    بیا دیگه دبار!
    هرکس نمی‌دانست فکر می‌کرد اسم من ادبار است. اسمم ادبار نبود و می‌دانستم معنی‌اش خوب نیست. من هم یواش راه می‌رفتم، چون می‌ترسیدم. می‌ترسیدم از پله‌ها بیفتم و دوباره شر به پا شود. دلم نمی‌خواست باز بروم توی اتاق گچ و دکتر آن یکی دستم راهم گچ بگیرد. بابا پایین پله‌ها ایستاد و نگاهم کرد. آفتاب دم ظهر چشم‌هایش را تنگ کرده بود. عینک دودی‌اش را یادش رفته بود بیاورد. سفیدی تخم چشم‌هاش معلوم نبود، ولی می‌دانستم چقدر از دیدنم برزخ است. همان‌طور که بدجور نگاهم می‌کرد، گفت :«بذار برسیم خونه، بلالت می‌کنم! »

    مشخصات محصول
    تعداد صفحه240
    نوبت چاپ9
    قطعرقعی
    نوع جلدشومیز
    سال انتشار1404
    مشخصات محصول
    تعداد صفحه240
    نوبت چاپ9
    قطعرقعی
    نوع جلدشومیز
    سال انتشار1404