تا اواخر سدهی هجدهم کسی نمیگفت باخ آثاری جاودان خلق کرده است که تا ابد موضوع تحسین خواهد بود. درواقع بین سالهای ۱۷۵۱ و اوایل سدهی نوزدهم هیچ قطعهای از باخ را شایستهی تجدید چاپ به شکل کامل آن نمیدانستند. چه اتفاقی افتاد که باخ اینطور حیات دوباره یافت و «آثارش» از جاودانهترین شاهکارهای موسیقی شدند؟ کتاب حاضر پاسخی در خور و مفصّل به این پرسش میدهد.
کتاب موزهی خیالی آثار موسیقایی، که از مهمترین آثار فلسفی موسیقی در سدهی اخیر است، علاوه بر اهل موسیقی (اعم از علاقهمندان به موسیقی کلاسیک و غیرکلاسیک غربی، و موسیقیدانان ایرانیِ درگیر با رویکردهای غربی به موسیقی) برای علاقهمندان به فلسفه نیز بسیار خواندنی و راهگشاست، زیرا با پیگیری نحوهی شکلگیری تاریخیِ مفهوم «اثر موسیقی» محدودیتهای رویکرد تحلیلی و لزوم بهکارگیری رویکرد تاریخی و پیوند جداییناپذیر بین فلسفه و تاریخ را پیش چشم خواننده عیان میسازد.