هاروی در معمای سرمایه به این می پردازد که چگونه نولیبرالیسم افسار گسیخته به بحرانی جهانی منجر شد. در سال های 1970، طبقه سرمایه دار برای دست یابی به سود بیشتر از سرمایه گذاری در تولید داخلی به سوی بازارهای مالی روی آورد، که این منجر به افزایش گرایش به خصوصی سازی، تضعیف قدرت چانه زنی طبقه کارگر، و پراکنده شدن تولید در سرتاسر جهان شد. با سقوط دست مزدها و کاهش تقاضا برای کالاهاو به ویژه مسکن طبقه حاکم به توسعه ی شدید ابزار اعتباری دست زد که خود رشد سرسام آور بازارهای مالی و بازار مسکن را در پی داشت. با ترکیدن حباب بازار مسکن، بازارهای مالی نیز دچار مشکل شدند و نتیجه نیز چیزی نبود جز ویرانی اوضاع اجتماعی، به گمان هاروی باید از فرصت های پدید آمده برای به چالش کشیدن مشروعیت نظام سرمایه و ایجاد نظامی نوین مبتنی بر عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی سود برد.