کچل کچل کلاچه، روغن کلهپاچه!حسن کچل یکی از قصهها و حکایتهای معروف ایرانی است که در مجموعه 6 جلدی قصههای حسن کچل آن را حسین فتاحی با نگاهی امروزی، زبانی طنز برای کودکان روایت کردهاست. حسن کودکی زیبا و دوست داشتنی است که سرش مثل پوست هندوانه صاف صاف است و به همین خاطر بچههای دیگر مسخرهاش میکنند.
روزی موقع بازی، بچهها به حسن گفتند: «كچل!» و او از خجالت ديگر به كوچه نمی رود. در خانه ماندن حسن را تنبل می كند تا اين كه مادرش به فكر چاره افتاد و با نقشهای او را از خانه بيرون می كند تا ديو تنبلی را از تنش بيرون كند. حسن برای مشكل شخصی اش وارد ماجراهای بسيار می شود، اما فراز و نشيبهای زندگی او را پخته و باتجربه می كند و او بهتدريج براي حل مشكلات اجتماعی مردم وارد ميدان می شود