چیزی نمی گویم و یک نفس تا سر چهارراه می دوم

مینی بوس سبز رنگ از آن دور دورها طوری جلو می آمد انگار میان یخ وبرف جاده مانده...

کتاب ایستادن زیر دکل برق فشار قوی شامل ۱۲ داستان کوتاه است...

در این کتاب نویسنده کوشیده است با ارائه نمونه‌هایی از داستان کوتاه ضرورت ایجاز و کوتاه‌نویسی در ادبیات منثور ایرانی را یادآوری نماید

آن صبح سرد سوم دی ۱۳۶۰، فقط دوست داشتم به تکه ابری که در لحظه ی طلوع صورتی شده بود نگاه کنم..

هشت نفر بودیم ما كه پای نداشتیم و هیچ‌وقت از كوه پایین شده نمی‌توانستیم