مارکوپولو تمام عمرش منتظر چنین روزی بود. پدرش نیکولو و عمویش مافئو سرانجام از سفری که سالها پیش رفته بودند بازگشتند. هنگامی که پدر و عمویش خانهشان را در ونیز ترک کردهبودند، او شش ساله بود ولی حالا نوجوانی پانزده ساله شده بود! در طول این ٩ سال برای خود مردی شده بود. او بسیار مطالعه کرده بود تا بتواند به پدرش در تجارت کمک کند. وقتی مطالعه نمیکرد، روزهایش را صرف گشت و گذار در لنگرگاهها میکرد، جایی که بازرگانان کشتیهای پُر از ابریشم، ادویهجات، رنگهای گیاهی، نمک و پشم خود را در آن نگه میداشتند. مارکو مادرش را در کودکی از دست داده بود، به همین دلیل از بازگشت پدرش دو چندان خوشحال شد. مارکوپولو بعدها به جاهایی سفر کرد که تا آن زمان هیچ اروپایی به آنجا قدم نگذاشته بود. او همراه پدر و عمویش با کشتی از ونیز به ارض مقدس و از آنجا نیز باز با کشتی به بندر تجاریای که در شرق مدیترانه قرار داشت رفت. او بیابانهای پهناور را با کاروان شترها پیمود، از کوهستانها و دشتهای پر فراز و نشیب گذشت و در شهرهای عجیب و پرزرق و برق و روستاهای محقر توقف کرد، تا اینکه بالاخره به قصر «قوبیلای قا آن» در منتهی الیه چین رسید. او که اینک محبوب و مورد علاقه خان واقع شده بود سالیان سال به عنوان فرستاده ویژه او به سرزمینهای خاور دور سفر کرد.
مارکو پولو (Marco Polo) بازرگان و جهانگرد ایتالیایی اهل ونیز در قرن سیزدهم میلادی بود که سفرهایش را در کتابی به نام سفرهای مارکو پولو ثبت کردهاست. امروزه، این کتاب با نامهای کتاب شگفتیهای جهان یا توصیفی بر جهان شناخته میشود. این کتاب در شناساندن آسیای مرکزی و چین به اروپاییان نقش کلیدی داشت. مارکو هنگامی تجارت را فراگرفت که پدر و عمویش، نیکولو و مَفیو به آسیا سفر کرده بودند و با قوبلایخان دیدار داشتند. در سال ۱۲۶۹ آنها به ونیز بازگشتند و مارکو را برای نخستین بار دیدند. پس از آن پدر و عمو به همراه مارکوی ۱۷ ساله برای سفر به آسیا بهوسیلهٔ کشتی، دوباره آماده شدند، پس از ۲۴ سال به ونیز بازگشتند و ونیز را درگیر در جنگ با جمهوری جنوا یافتند. مارکو حین فرماندهی یک کشتی جنگی مقابل جنوا اسیر شد و یک سال به زندان افتاد. او در زندان داستانهایش را برای همسلولیاش، روستیکلو دا پیزا تعریف کرد. روستیکلو داستانها را به رشتهٔ تحریر درآورد. مارکوپولو در سال ۱۲۹۹ از زندان آزاد و مردی ثروتمند گردید، ازدواج کرد و دارای ۳ فرزند شد. او در سال ۱۳۲۴ از دنیا رفت و در سن لورنزو به خاک سپرده شد. اینگونه سفرها و ماجراجوییهای مارکوپولو، الهامبخش کسانی چون کریستف کلمب بود.
مارکو سفر خویش را در معیت پدر و عموی خود، نیکولو و مافئو در سفر دوم آنان به شرق، در حدود سال ۱۲۷۰ میلادی (۶۶۹ قمری) آغاز کرد. سفر مارکو در سرزمینهایی مانند فلسطین، ایران، ترکستان و سرانجام چین ادامه یافت و بازگشت وی نیز در سال ۱۲۹۲ میلادی (۶۹۲ قمری) از طریق سوماترا، جاوه، سیلان، سواحل هندوستان، ایران و بالاخره سواحل دریای سیاه، قسطنطنیه صورت گرفت و سرانجام به ونیز رسید. فرودگاه ونیز مارکو پولو و کشتی مارکو پولو برای یادبود او، چنین نامگذاری شدهاند. همچنین چندین فیلم و کتاب هم در رابطه با او ساخته و نوشته شدهاست.