رمانِ خدمتکار با فضای خونین و ترسناکِ خود خواننده را دچارِ هیجان و البته نزدیکی به ماهیتِ ترس می کند. این که چگونه یک اتفاق می تواند تمامِ روندِ یک سرنوشت را عوض کند.
بعد یک شب گلوله ای سمت راست جمجمه اش را می شکافد و او همه چیزش را از دست می دهد .چارلی که تلاش می کند از آسیب مغزی اش بهبود یابد کم کم متوجه می شود اتفاقات آن شب سرنوشت ساز در سمت آسیب دیده مغزش به دام افتاده اند.