داستان ایلیانا از غرب دریای سیاه شروع شد. دختری که همیشه داستان جمع میکرد و به نوشتن علاقه داشت؛ داستانهایی از گذشتههای شیرین کشورشان قبل از اینکه پیشوای کشورش خانهشان را خراب کند تا داستانهای عامیانهای که پدرش قبل از خواب برایش تعریف میکرد. اما بعضی قصهها آدم را توی دردسر میاندازند؛ مثل داستان خطرناکی که عمو آندری منتشر کرده و در آن حکومت کمونیست رومانی را به نقد کشیده بود.
اسپرانتزا دختری سیزده ساله است که در شهری در مکزیک زندگی میکند. پدرش از زمینداران و ثروتمندان مکزیک است، اما بعد از انقلاب مکزیک.... برنده جایزه کتاب کودک جین آدامز، برنده جایزه یادبود جودی لوپز برای ادبیات کودکان