شیرکوچولو همیشه نگران بود. مثلاً نگران انجام تکالیفش یا این که دیر به مدرسه برسد..... او وقتی که نگران میشد دستپاچه می شد و دل درد میگرفت اما بالاخره فهمید که چه کار کند تا حالش بهتر شود.