«تونووا ملیم» پنجاه سال آموزش دیده است تا اژدهایان را به خاکوخون بکشد، اما از عهد «یگانۀ بینام» هیچ اژدهایی رخ نشان نداده است و نسل جوانتر دِیر رفتهرفته در آرمانهای آن تردید به دل راه میدهند.
«سبران جاهطلب»، ملکۀ اینیس در شمال، با پادشاه جدید هروت ازدواج میکند و هر دو اقلیم را نجات میدهد. «گلوریان»، دختر این دو، در سایۀ آنها به سر میبرد.
اژدهایان خاورزمین قرنهاست که خفتهاند. «دومای» در تلاش است تا خدایان را از خوابی گران بیدار کند. اکنون کسی از گذشتۀ مادرش از راه میرسد تا سرنوشت او را دگرگون سازد.
با فوران کوه وحشت، عصری از هراس و خشونت فرامیرسد و این قهرمانان باید تمامی توان خویش را بهکار گیرند تا از بشریت دربرابر تهدیدی ویرانگر محافظت کنند.