درس اول: به هیچ کس اعتماد نکن. ایو زندگی خوبی دارد. او هر روز صبح از خواب بیدار میشود، بوسهای از همسرش نِیت میگیرد و برای تدریس ریاضی راهی دبیرستان محلی میشود. همه چیز همان طوری است که باید باشد. به جز اینکه.....
"شهر و دیوارهای نامطمئنش" با داستان زوجی جوان و بینام آغاز میشود، پسر و دختری نوجوان که عاشق یکدیگرند. روزی دختر ناپدید میشود و غیاب او ذهن پسر را تسخیر میکند...
از همان دور معلوم بود، آنقدر معلوم بود که حتی کور هم میتوانست ببیند که آنان مرگ را به بازی گرفتهاند و اصلا به شوق مرگ پا به این معرکههولانگیز گذاشتهاند. احمد از پشت شیشه و کرکرهی مشبک پیرهندوزی حس کرد، کشف کرد، یقین پیدا کرد که آن جوانان تا هدیهای هدیههایی به مرگ ندهند رضا نخواهند داد و به خانه نخواهند رفت...
آیدا یه دختر پرورشگاهیه که همزمان با درس خوندنش تو یه فروشگاه مشغول کاره.. شهاب صاحبکارش که متوجه سادگی بیش از حد آیدا میشه ازش واسه فرار از دست طلبکاراش سوء استفاده میکنه و آیدا وقتی این و میفهمه که شهاب فراری شده و طلبکاراش حالا طلبشون و از آیدا میخوان....