رهاست خیال انسانی چهکس تواند کند آن را ارزیابی؟ پر میگشاید بال همچون سایههای سحرگاهی نتوان به بند کشد آن را هیچ جانی دست نیازید بدان هیچ صیادی نه حتی با سرب و گلوله: رهاست خیال انسانی!
بيش تر به عكسی رنگ و رو رفته و قديمی در قابی شكسته دز گوشه رف يا گنجه ای خاک خورده يا زيرزمين خانه ای متروک می ماند تا موجودات زنده ای مثل خانواده شكيب