قهرمان رمان غرور و تعصب اما، دختری است که زیبایی متوسطی دارد و چندان در قید و بند آداب معمول زنان جامعه و حتی زنان رمانهای پیش آن نیست.بیشک رمان غرور و تعصب یک خدای بیچونوچرا دارد؛ دانای کل همان راوی خدایگونه است که سایهی قدرتمندش بر تمام رمانهای عاشقانهی کلاسیک جهان سایه انداخته است. راوی همهچیزدانی که روزگاری یکهتاز جهان عاشقانهها بوده است و مادر تمام راویهایی محسوب میشود که از دل آن متولد شدهاند؛ رمانی که میتوان برای تمرین نوشتن، نخستین راوی رمان، یعنی دانای کل را بر اساس آن تمرین کرد.
دیما این روزها خودش را بیش از هر زمان دیگری در گرداب حوادث و افکار گوناگون در حال دست و پا زدن میبیند. امید قرار بود بیاید تا بار دیما را سبک کند، اما انگار حضورش باری شده است روی دوش او.