وقتی تو آمدی شبیه به آدمهای بیپشت و پناهی بودم که با کوچکترین نسیمی آماده شکستن هستند. اگرچه هیچگاه نخواستی تا سخنی از عشق بر زبان آوری اما یک حس، شاید حسی زنانه به من از نگاه و حمایتهایت میفهماند که این غرور شاید ناخواسته دیواری است میان قلب و زبان تو.
زیادهخواهی محض است دیگر، اینگونه عشق را به مسلخ خودخواهی انسانی بردن و نسبت دادن هر فضیلتی به من، به تو، و از همه مهمتر به عشق! اعتراف تلخ و گزندهای است، میدانم، این زیادهخواهی ریشه در سرشت آدمی دارد، راه گریزی هم نیست.
کتاب پدر، عشق و پسر فرازهایی از زندگی حضرت علیاکبر بن الحسین علیهالسلام به تصویر کشیده میشود. وقایع از زاویهی اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت میشود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی مرّه مادر گرامی حضرت علیاکبر (ع) است.