گفتا من آن ترنجم» زندگی مولانا را از زمانی که با شمس آشنا می‌شود تا لحظه مرگش دربرمی‌گیرد.

کبریا را به تصویر می کشد که تنها امید زندگی اش، پسرش امید است؛ آن ها بنا به جبر روزگار و به خاطر شرایط نابسامان اقتصادی در محله ای نه چندان خوش نام زندگی می کنند و کبریا مجبور است برای گذران زندگی به دوخت و دوز مشغول شود که هرچند درآمد چندانی برایش فراهم نمی کند اما راه دیگری جز این ندارد.

این کتاب روایتگر ماجرای دختری بسیار جوان به نام الهه است، دختری سر به راه و آرام که ناگاه خود را در دام عشق پسری جوان به نام کیارش می بیند...

(داستان های فارسی، قرن 14)

سامیه که در اوج جوانی بر خلاف میل خانواده اش و با گرفتن اجازه نامه ای از دادگاه با پسر عمویش مهراد ازدواج می کند،

قصه ی زنی شجاع و دلیر است که خود داوطلبانه به خط مقدم می رود...