بابا، قشنگ هم بزن!
خمیر شده عین گِل
صبر کن! شکر یادت رفت
وانیل، بیکینگ پودر و هل
جشن تولد مامیدایناسی است.
داسیدایناسیِ سبزِ کوچولو و بابیناسور یادشان رفته بود که تولد است.
داسیدایناسی به بابیناسور پیشنهاد میکند خودشان توی خانه کیک بپزند
و ماجراها از همینجا شروع میشود.
تو فکر میکنی کیکِ داسیدایناسی و بابیناسور خوشمزه میشود؟
به نظرت آنها به مامیدایناسی چه کادویی میدهند؟
داسیدایناسی در این داستان یاد میگیرد که یک جشن تولد حسابی چقدر دنگ و فنگ دارد.