با پيداشدن حلقهای مدفون زير شنها همهچيز تغيير میكند؛ حلقهای که بعد از رفتن به دست امیلی دیگر بيـرون نمیآيد! پيـداشدن این حلقــه چنــان نپتيــون، فرمانروای دریاها، را به خشــم مـیآورد كه امیلی را نفرين میکند و قايقش را به طوفان سهمگين اقيانوس میسپارد. چه چيز نپتيون را آنقدر به خشم آورد؟...
طوفانهايی عجيب در اقيانوس به راه افتاده كه دليل آن كابوسهای نپتيون، فرمانروای درياهاست. او معتقد است خوابهايش از تهديدی قريبالوقوع خبر میدهند. پس اميلی و آرون را به مأموريتی فوقسری میفرستد تا دليل اين خوابها را پيدا كنند....
از وقتی موهای پنهلوپ یکشبه به رنگ سرخ درخشان درآمده، به قدرتهای جادویی نیز دست یافته است. او میتواند ذهنخوانی کند، با جاده حرف بزند و حتی پرواز کند...
پدر خانواده آتش را کنترل میکند، آنهم فقط با نیروی ذهنش! مادر پرواز میکند. برادر بزرگ، خودش را تکثیر میکند و خواهر تا دلت بخواهد قوی است. حتی برادر کوچک نامرئی میشود!...
پدر خانواده آتش را کنترل میکند، آنهم فقط با نیروی ذهنش! مادر پرواز میکند. برادر بزرگ، خودش را تکثیر میکند و خواهر تا دلت بخواهد قوی است. حتی برادر کوچک نامرئی میشود!...
پدر خانواده آتش را کنترل میکند، آنهم فقط با نیروی ذهنش! مادر پرواز میکند. برادر بزرگ، خودش را تکثیر میکند و خواهر تا دلت بخواهد قوی است. حتی برادر کوچک نامرئی میشود!...