نورا احساس میکند بیمصرف و بیفایده است.حالش اصلا خوب نیست ؛ اما خبر ندارد که میان مرگ و زندگی کتابخانهای است و در آن کتابخانه بینهایت کتاب هست و هر کتاب یک زندگی است.
نستا آرچران همیشه مغرور است، زود خشمگین میشود و چندان باگذشت نیست. از وقتی هم که مجبور شده به تیان برود و به پریِ عالیرتبه تبدیل شده است، نتوانسته در دنیای عجیب و خطرناکی که در آن ساکن است جایی برای خود پیدا کند