نویسنده نفرت و بیزاری خود را از جامعه و حاکمانش به شکلی هنری و خروشان همراه با مزاح و شوخی در میان شرارت و فلاکتی که تا اعماق جامعهی این کشور آمریکای لاتین پیش رفته و نهادینه شده است را از زبان یک استاد تبعیدی بیان می کند.
سال 1946 است و هزاران عروس در سرتاسر دنیا مجبور به سفر برای رسیدن به آینده ناشناخته ای هستند که در زمان جنگ به آن تن داده اند. در سیدنی استرالیا چهار زن به ششصد و پنجاه عروس دیگر و صدها نفر ملوان می پیوندند تا طی سفری خارق العاده با کشتی ویکتوریا به انگلستان بروند.