«قرار است یک خط انتقال وتوزیع برق با نام اختصاری نَب (NAB) (حرفهای اول سه بخش نام خط به زبان فرانسه، نام جزیره وزبان انگلیسی) در جزیرهای به نام آلدرنی، مشترکا متعلق به بریتانیا وفرانسه در دریای مانش، کشیده شود که برای ساخت آن صحبت بر سر مبلغ قابلتوجهی پول است. بیشتر این مبلغ هنگفت به صورت باج بین دلالهای پروژه ردوبدل میشود. در جریان کشیده شدن این خط قتلهایی رخ میدهد که خواننده هرگز قادر نخواهد بود بدون خواندن تمام کتاب، حتی به شخصیت یا به نام قاتل یا قاتلان نزدیک شود. مانند تمام کتابهای هوروویتس وهاوتورن کارآگاه داستان، رویدادهایی حیرتانگیز نیز در این ماجرای هیجانانگیز کم نیست که بدون شک برای اکثریت قریب به اتفاق خوانندگان بسیار جذاب وجالب به نظر خواهد آمد.» یک کارآگاه «خیلی» خصوصی که اسرار خود را از همه مخفی میکند، قصد دارد پرده از این ماجرای مرموز بردارد. یک نویسنده، یعنی آنتونی هوروویتس، نویسندهی همین کتاب، بدون این که خود بخواهد، وارد ماجرا می شود. آیا این کارآگاه و نویسنده که برای انتشار این کتاب با هم شریک هم میشوند، می توانند با هم کنار بیایند و به نتیجهای که میخواهند دست یابند؟ شما نمیتوانید پیش از خواندن کتاب، پایان این ماجرا را حدس بزنید یا پیشبینی کنید … چرا؟ برای این که آنتونی هوروویتس با نوشتن این کتاب گامی اساسی، مهم و دورانساز در نگارش ماجراهای پلیسی و جنایی که حرفهی اوست، برداشتهاست. کتاب را بخوانید. مطمئنا شما هم مانند میلیونها خوانندهی دیگر کتاب به این نتیجه خواهید رسید که این بار کار هوروویتس یک «کارستان» است!