ویلسون: فکر میکنی تیرانداز ماهری هستی؟ مایک: من یه حرفهایم. ویلسون: قلب اینجاست... (اشاره میکند.) درست زیر این نشون روی پلیورم. اشتباه نزنی، باشه؟ نمیخوام زخمی بشم. میخوام بمیرم.
این نمایشنامه ماجرای بانویی جوان به نام فیبی ویرچو است که در اینستاگرام در می باید برادر دوقلویش جکه در لندن در موقعیتی خطرناک و رسواکننده گرفتار است. او تصمیم می گیرد خود راهی لندن شود تا ماجرا را از نزدیک بررسی داستان در لندن پس از دوران کرونا روت می شهری پر از رازهای پنهان وعده های سیاسی تو خالی و عطش سیری ناپذیر برای شهرت اسکانال تاون کمه ای پرانرژی و هوشمندانه است. که با نگاهی طنز آلود جامعه امروز را به نقد می کشد و نشان می دهد چگونه رسوایی به نمایشی تازه برای سرگرمی همگانی بدل می شود.