داستان اول «بادکنک»: این داستان دربارهی میمونی بازیگوشی به نام «مَل» است. مَل مشغول بازی با بادکنک قرمزش است که ناگهان از دست او رها میشود و باد بادکنک را با خودش میبرد. مَل نگران و هراسیده از دوستانش کمک میخواهد اما هیچکدام نمیتوانند بادکنک را بگیرند. تا اینکه مَل خودش بادکنک را میگیرد.