یکی از فیلمنامههای مهم و خواندنی این نویسنده و کارگردان برجستهی ایرانی است که هرچند به مرحلهی ساخت فیلم نرسید، اما بهتنهایی جایگاهی ویژه در کارنامهی هنری او دارد.
اثری که در آن بیضایی بهشیوهای خاص، تلفیقی از فرم روایی فیلم جادهای و مضامین اسطورهای را در بستر جغرافیای فرهنگی ترکیه به تصویر میکشد.
داستان با سفر یک زوج فرانسوی، ایزابل و فرانسوا، به ترکیه آغاز میشود؛ زوجی که بهقصد دیدن آثار تاریخی به موزهای میروند. در آنجا، ایزابل با تندیس باستانی سیبل، الههی باروری، مواجه میشود. لمس کردن این تندیس از سوی ایزابل که نازا است، نهتنها یادآور آیینهای کهن زنان برای طلب فرزند است، بلکه بهنوعی آغازگر سیر آیینی و رازآلود داستان است. ادامهی ماجرا در مسیر سفر با اتوبوس در جادههای ترکیه رقم میخورد، جایی که ایزابل در یکی از ایستگاهها از اتوبوس جا میماند و این رخداد، به شکلی استعاری و روایی، ورود به دنیایی دیگر را برای شخصیت اصلی رقم میزند.