کودکی که از بازی برمی گشت و ترجیح میداد دیرتر به خانه برود در تاریکترین دقایق روز صدای بال زدن کبوتری را شنید سربالا کرد دفتری پرورق از بالای سرش عبور میکرد پرید آن را گرفت فقط صفحهی اولش سیاه شده بود طفل خوشحال شد که بهانهای برای دیر رفتن و خوشحال کردن والدینش یافته است....
ادی کویل تبهکار مسن و ناموفق یک «بازنده کوچک» است. او برای رهایی از محکومیت زندان حاضر به هر کاری است. دیو فولی، افسر بیرحم پلیس فدرال که از این نقطه ضعف آگاه است از او سوء استفاده میکند و اطلاعات میخواهد.
به جان یک تاجر سرشناس و از مشتریان کافه اصلی بندر کنکارنو سوء قصد میشود سربازرس مگره به همراه دستیار تازه کارش روانه این شهر مه آلود و دلگیر میشوند....
ارکیده به اتهام قتل بازداشت شده و حالا درست در یک قدمی طناب دار است؛ او نفس سرد چوبهی اعدام را هر شب نزدیکتر به گردن خود احساس میکند و در آخرین فرصتی که برایش باقی مانده...