آن موقع، به نظرم فکر خوبی بود. نقشه ام ظرافت و سادگی خاصی داشت، از این نقشه های لوس الکی نبود؛ ماشین مامان را برمی دارم و تخته گاز می زنم به دل جاده. من شانزده ساله ، بدون گواهینامه ، آن هم با حال خراب ، رانندگی می کنم...
نویسنده کتاب به عنوان یک ژورنالیست، معمولاً با افرادی سروکار دارد که بدترین اتفاق زندگیشان را تجربه کردهاند؛ اتفاقی که آوازه آن در جامعه پیچیده است.