دختر:با حال بود که. دکتر:آره با حال بود اما اون سال اکبر بود سعید بود یا یه نفر دیگه من که نمیشناختمش یکی بود حالا که وقتای بیرونش رو «تهران» تئاتر میخوند عید اولی که من رفتم تو نوبت اجرا افتاده بود...
در واپسین روزهای قرن هجدهم در لندن، شاعر، هنرمند و نقاش ویلیام بلیک در انزوا و گمنامی به کار می پردازد و کشورش انگلیس، در حال مواجهه با پس لرزه های برآمده از انقلاب فرانسه است.