جوانی بدون جوانی داستانی فلسفی و متافیزیکی است و ماجرای استاد زبانشناسی سالخوردهای به نام دومینیک ماتئی را روایت میکند که پس از برخورد صاعقه، جوانیاش را بازمییابد.
چگونه میتوان چیزی را در بیان آورد که در کلام نمیگنجد؟ وقتی میان کلام و معنا شکافی دهان میگشاید چه بایست کرد؟ شرح حال تکاندهندهی هرتا مولر از زندگیاش در رومانیِ عصر چاؤشسکو و حکایت مسیر خطرخیز و رنجباری که به سوی غرب و ادبیات پیموده شرحیست جاندار و گیرا.