دیما این روزها خودش را بیش از هر زمان دیگری در گرداب حوادث و افکار گوناگون در حال دست و پا زدن میبیند. امید قرار بود بیاید تا بار دیما را سبک کند، اما انگار حضورش باری شده است روی دوش او.
در جایی در سوئیس مکانی ساخته میشود که آدمهایی که فراموشی مطلق گرفتهاند میتوانند در دههی محبوب و مطلوب خود زندگی و تاریخ را از نو تجربه کنند؛ ایدهای حیرتآور که این مکان یعنی «پناهگاه زمان» را ساخته است.
این کتاب به سبک داستانهای پلیسی کلاسیک، براساس یک اتفاق واقعی نوشته است. روزهایی که آگاتا کریستی در هتل پراپالاس گذرانده، علاقهی او به استانبول، ماجرای مرد متاهلی که از عشق او دیوانه شده، حسادت، خودخواهی و یک قتل بینقص...
کسی را به حضور نمیپذیرفت، هیچ فرمانی صادر نمیکرد، وقتی که گروههای فشار به کاخ سفارت پاپ حمله بردند، آثار مقدس تاریخی را با خاک یکسان کردند، سفیر را گرم خواب نیمروزی در گوشه آرامی از باغ اندرونی غافلگیر کردند...