آیزایا برلین در کتاب "سرشت تلخ بشریت" در پی دفاع از آزادی و ارزشهای به خطر افتاده مربوط به آن است. خط فکری برلین در این گفتارها اثبات این نکته است که دوران آرمانشهرجویی به سر آمده است. او توجه مخصوصی به کثرتگرایی دارد و مرادش این است که برای زندگی شیوههایی متفاوت ولی به یک اندازه معتبر وجود دارد.
راوی تمام داستانهای دروغ خود فیشر بود. آخرین داستان دروغش هم این بود که به بازجوها گفت در ساختمانی خرابه در مسکو کلی پول پیدا کرده است. این داستان علامتی بود به مسکو که گرچه دستگیر شده، چیزی را فاش نخواهد کرد.