کتاب آشیانه ام کجاست (2) (خروج از پیله)
آن شب نیز سارا با شنیدن صدای بلند آژیر اضطراری که در آن ناکجا آباد خبر از ورود نجات یافتهها میداد همچون مرغ پرکنده آسیمه سر به طرف بخش اورژانس دوید. هربار که آن صدا را میشنید قلب شیشهایاش نه صد بار هزار بار میتپید و هزار تکه میشد. سارای خفته درونش بیدار میشد...