کوزهی هزار دُرنا سرگذشت پسر یتیمی بهنام سهگوش است که در فقط مطلق در روستایی زندگی میکند. سهگوش عاشق سفالگریست و آرزو دارد روزی پیش او کارآموزی کند. علیرغم موانع و مشکلات زیادی که سر راه او قرار میگیرند، علیرغم مشکلاتی که اهالی روستا با او دارند و علیرغم تمام چالشهایی که بهخاطر جایگاه پایینش با آنها مواجه است، سهگوش با تلاش بسیار خودش و البته کمک سفالگر گوشهگیری بهنام دُرنا، رفتهرفته فن سفالگری را میآموزد و با معنای واقعی هنر آشنا میشود، و در سفری سرنوشتساز، رویاپردازی و ارادهاش را میآزماید.