وقتی سپاه پارس به الموت، شهر شاهدخت تهمینه، حمله میکند و خنجر شگفتانگیز را به چنگ میآورد، تهمینه به ناچار همراه با شاهزاده داستان قدم در راهی میگذارد که او را تا وادی افسون شده با افعیهای مرگبار پیش میبرد.
اینبار دارودستهی فوتبالی ما با یک تیم عجیبوغریب مسابقه دارند. بازیکنهای تیم حریف بچههای یک مرکز بازپروری هستند و با دزدهای دریایی هم یک ارتباطهایی دارند...